مختصری از زندگینامه امام حسین ( علیه السلام )
نام : حسین (سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است )
کنیه :ابو عبد اللّه
لقب : خامس آل عبا، سبط، شهید، وفى ، زکى
پدر : حضرت على بن ابى طالب (ع )
مادر: حضرت فاطمه (س )
تاریخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى
مکان ولادت : مدینه
مدت عمر : 57 سال
علت شهادت : پس از روى کار آمدن یزید، امام که او را نالایق میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند.
قاتل : صالح بن وهب مزنى ، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجرى
مکان شهادت و دفن : کربلا
سال از دوران کودکى را در زمان حیات پر برکت رسول خدا (ص ) سپرى نمود. او شجاعترین امت حضرت محمد (ص ) بود و شجاعت حضرت محمد (ص ) و حضرت على (ع ) در ایشان جمع بود.
خداوند در تربت ایشان شفا، و در داخل حرم امام حسین (ع ) استجابت دعا را قرار داده است . پیامبر (ص ) در حقش فرمود: احب اللّه مَن احب حسینا یعنى : خداوند دوست میدارد کسى را که حسین را دوست بدارد. پیامبر(ص ) در حق او و برادر گرامى اش امام حسن (ع ) فرمود: دو فرزند من حسن و حسین پیشوایان امت مى باشند خواه زمام امور به دست بگیرند و یا نگیرند.
پس از شهادت امام حسن (ع ) در سال 50 هجرى ، امام حسین (ع ) عهده دار امر امامت گردید. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه و قتل و کشتار شیعیان به ویژه، در سال 60 هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن(ع)، پسرش یزید را به جاى خود قرار داد. یزید فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. او علناً مقدسات اسلامى را زیر پا مى گذاشت و آشکارا شراب مى خورد. امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست .
یزید نامه اى به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین (ع ) براى یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. امام (ع ) که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند. در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین (ع ) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام حسین (ع ) نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و بسیار حیله گر و بى رحم بود، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند.
در نتیجه عبیداللّه ، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به شهادت رسانید. هنگامى که در ابتدا مردم کوفه با مسلم بیعت کردند، مسلم نامه اى به امام حسین (ع ) نوشت و به ایشان اطلاع داد که به کوفه بیاید. امام حسین (ع ) با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکى کوفه بود که خبر پیمان شکنى مردم کوفه و شهادت مسلم را آوردند. عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام حسین (ع ) و همراهانش فرستاد. و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام نمود. او به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر امام حسین (ع ) را به شهادت برساند او را حاکم رى خواهد کرد.
عمر بن سعد که به طمع حکومت رى به کربلا آمده بود از هیچ ستمى فروگذار نکرد. دستور داد امام حسین (ع ) و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام حسین (ع ) که از شجاع ترین افراد بودند روز دهم محرم (عاشورا) در حالى که بیش از 72 تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام زمان خود یعنى امام حسین (ع ) با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند. حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین (ع ) را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید.
واقعه کربلا گرچه از نظر زمان کوتاه بود و تنها یکروز از صبح تا عصر به طول انجامید اما لحظه لحظه آن درس شهامت و ایثار و فدا کارى ، ایمان و اعتقاد و اخلاص بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد. خون هاى مطهر امام حسین (ع ) و یارانش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم آورد.
امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال 61 هجرى ، در سن 57 سالگى در کربلا به شهادت رسید. مرقد ایشان و برادر فداکارش اباالفضل و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد.
فضیلت نماز
«آنان که به غیب ایمان مى آورند، و نماز بر پا مى دارند، و از آنچه به ایشان روزى داده ایم انفاق مى کنند.«و کسانى که به کتاب ما اجر [ آسمانى ] چنگ در مى زنند و نماز بر پا داشته اند، [ بدانند که ] درستکاران را تباه نخواهیم کرد.»
«مردانى که نه تجارت و نه داد و ستد، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات، به خود مشغول نمى دارد و از روزى که دلها و دیده ها در آن زیر و رو مى شود مى هراسند.»
«در حقیقت، کسانى که کتاب خدا را مى خوانند و نماز برپا مى دارند و از آنچه بدیشان روزى داده ایم، نهان و آشکارا انفاق مى کنند، امید به تجارتى بسته اند که هرگز زوال نمى پذیرد.»
«محمّد صلّى الله علیه و آله پیامبر خداست وکسانى که با اویند، بر کافران، سختگیر همدیگر [ و ] با مهربانند. آنان را در رکوع و سجود مى بینى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند.»
1 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : نمازگزار هنگام نماز با پروردگارش ـ تبارک و تعالى ـ مناجات مى کند.
2 ـ امام حسن علیه السّلام : خداوند متعال مى گوید: نمازگزار، با من مناجات مى کند.
3 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : نیکو حال تر از همه دوستانم، مؤمنى سبکبار است که بهره اى فراوان از نماز دارد.
4 ـ هیچ کس وضویى کامل و نیکو نمى گیرد و سپس براى نماز به مسجد نمى آید، مگر اینکه خداوند با لطف و خوشى از او استقبال مى کند؛ همچون خوشحالى خانواده شخص غائب هنگام ورودش.
5 ـ هیچ صبح و شبى نیست مگر اینکه قطعه هاى مختلف زمین به یکدیگر ندا مى دهند: اى همسایه، آیا امروز، بنده اى صالح بر تو گذشته که نماز خوانده یا خدا را یاد کرده باشد؟ پس اگر بگوید: آرى، آن را برایش فضیلتى مى بینند.
6 ـ پروردگارتان از چوپانى که بر پاره سنگى در قلّه کوه براى نماز اذان مى گوید ونمازمى خواند خوشش مى آید. سپس
خداى جلّ جلاله مى فرماید: به این بنده ام بنگرید، از ترس من اذان مى گوید و نماز مى خواند، بنده ام را بخشیدم و او را به
بهشت بردم.
7 ـ امام علىّ علیه السّلام : هنگامى که انسان در نماز است، کالبد و لباسش و هر چه در اطراف اوست، تسبیح مى گوید.
8 ـ امام سجاد علیه السّلام : نمازگزار تا آنگاه که در نماز است، در پیشگاه خداى جلّ جلاله ایستاده است.
9 ـ امام باقر علیه السّلام : هنگامى که [ نمازگزار ] به قبله رو مى کند، به خداوند رحمان رو کرده است، جز او خدایى نیست
10 ـ درباره گفته خداوند متعال (و یاد خدا بزرگتر است) ـ : یاد کردن خدا از اهل نماز بزرگتر از یاد کردن ایشان از خداست. آیا نمى بینى که او خود مى فرماید: «مرا یاد کنید، شما را یاد مى کنم»؟
گورستان پنجهزار سالهی شناساییشده در شمال میناب، از نظر فرهنگی با شهر سوخته شباهت زیادی دارد.
سیامک سرلک دربارهی شناسایی چند گورستان در استان هرمزگان به خبرنگار بخش میراث فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، توضیح داد: گورستانهایی از دورهی پیش از تاریخ با ویژگیهای منحصر بهفرد در منطقههای میناب و رودان شناسایی شدهاند که نحوهی تدفین اجساد در یکی از آنها بهشکل گورتپهیی، اما روی صخره است؛ به این شکل که مرده را روی صخره میگذاشتند و اطراف آن را بهشکل مستطیل، سنگچین میکردند، سپس روی مرده، سنگ تختی قرار میدادند و دوباره روی آن را با سنگ لاشه میپوشاندند.
سرپرست هیات کاوش میناب و رودان، افزود: این نحوهی تدفین احتمالا با هدف آلوده نشدن خاک انجام میشده که به عقاید زرتشتیان دربارهی آلوده نشدن خاک نیز بسیار نزدیک است.
وی اضافه کرد: گورستانی در شمال میناب شناسایی شده است که به هزارهی سوم پیش از میلاد متعلق است و قبرهای آن از نوع لانه زنبوریاند که از نظر فرهنگی با شهر سوخته شباهت زیادی دارند. همچنین دژ بسیار بزرگی از دورهی اشکانی نیز بهدست آمده که به دژ «نخل ابراهیمی» معروف است؛ این دژ از نظر وسعت، کمنظیر است و طول یک ضلع دیوارهای آن به 86 متر میرسد.
این باستانشناس تکنیک ساخت دژهای شناساییشده را در منطقههای میناب و رودان، منحصر بهفرد دانست و گفت: پنج دژی که شناسایی شده به ارتفاعهای 60 تا 400 متر بنا شدهاند. ضمن آنکه یکی از دژها، سه حصار دفاعی دارد و رودخانه، یکی از حصارهای دفاعی طبیعی آن بوده که از ورود دشمن جلوگیری میکرده است. به علاوه، دژی نیز مربوط به دورهی ساسانی در این منطقه شناسایی شده است.
آیا میزان "انرژی تاریک" موجود در کیهان ثابت است؟
یک تحقیق جنجال برانگیز جدید دلالت بر آن دارد که "انرژی تاریک" یعنی نیروی اسرارآمیزی که اجزای کیهان را از یکدیگر دور میسازد، بر خلاف نظر اینشتاین و دیگر فیزیکدانان، مقدار ثابتی ندارد و کمیت آن در طول زمان دستخوش تغییر شده و زمانی همین نیروی اسرارآمیز اجزای کیهان را به یکدیگر جذب میکرده است.
اخترشناسان مفهوم "انرژی تاریک" را به این منظور به کار گرفتهاند که بتوانند پدیدهای را که در اواخر دهه ۱۹۹۰از رصد سوپر نواها (نواخترها) به آن پی بردند تبیین کنند.
این پدیده عبارت بود از دور شدن کهکشانها از یکدیگر با شتابی به مراتب بیش از آنچه که در گذشته تصور میشد. به عبارت دیگر اخترشناسان دریافتند که کهکشانها نه تنها در حال دور شدن از یکدیگرند که در عین حال شتاب این دور شدن نیز مستمرا در حال افزایش است.
در اواخر دهه ،۱۹۹۰اخترشناسان هنگام رصد سوپرنواها متوجه شدند که نور انها به مراتب ضعیف تر از حد مورد انتظار است. این امر به این معنی بود که فاصله سوپرنواها از زمین به مراتب دورتر از حدی بود که
اخترشناسان حدس میزدند. ازدیاد این فاصله، به اعتقاد اخترشناسان، ناشی از تاثیر یک نیروی دافعه است که برای آن نام موقت انرژی تاریک در نظر گرفته شده است.
اما اخترشناسان هنوز به درستی نمیدانند که این انرژی تاریک چیست.
انواع نظریهها برای توضیح این پدیده اسرارآمیز پیشنهاد شده است. از انرژی موجود در خلایی که در کیهان حضور دارد تا نوعی انرژی موسوم به "اسطقس" یا آخشیج پنجم .quintessence
در حالیکه انرژی خلاء موجود در فضا مقدار ثابتی دارد و اینشتاین از آن با عنوان "ثابت کیهانی" یاد کرد، مقدار اسطقس در طی زمانهای مختلف و در مکانهای متفاوت تغییر میکند.
رصدهای کیهانی که تا این زمان بر روی سوپر نواها به انجام رسیده فرضیه مربوط به ثابت کیهانی را مورد تایید قرار داده است. در یک بررسی جدید روی حدود ۷۰سوپر نوا روشن شده که قوت نیروی دافعه ناشی از انرژی تاریک طی ۸میلیارد سال گذشته تا ۲۰درصد افزایش یافته است.
اما سوپر نواها که اختران چگالی هستند که تحت فشار نیروی وزن خود منفجر میشوند و نور و انرژی به اطراف میپراکنند، به واسطه فاصله زیادی که از زمین دارند پرتو ضعیفی از انها به تلسکوپهای زمینیان میرسد و بنابر این نمیتوانند اطلاعات زیادی به اخترشناسان ارائه دهند.
از همین رو شماری از اخترشناسان به سراغ پرتوهای پرقدرت گاما رفتند که به صورت پالسهای فوقالعاده قدرتمند در هنگام مرگ ستارگان بسیار بزرگ ظاهر میشوند. این پرتوها ۱۰۰برابر درخشانتر از پرتوهایی هستند که از سوپر نواها تولید میشوند و بنابراین میتوان آنها را در فواصل دورتر نیز رویت کرد.
یک اختر شناس از دانشگاه ایالتی لوئیزیانا در شهر باتون روژ به نام بردالی شیفر با استفاده از رصدهایی که در مورد ۵۲نمونه از این پرتوهای گاما به انجام رسانده مدعی شده که کمیت انرژی تاریک در طول زمان دستخوش تغییر شده است.
شیفر در بزرگترین مطالعهای که در این حوزه انجام داده مشاهده کرد ۱۲ عدد از بزرگترین موارد ظهور پرتوهای پرقدرت گاما در فاصله تقریبا ۱۳ میلیارد سال نوری از زمین قرار دارند. این پرتوها پر نورتر از حدی که انتظار میرفت، بودند.
معنای این مشاهده آنست که کیهان در آن هنگام با شتابی ارامتر در حال انبساط بوده است. به گفته شیفر، میزان پرتو افشانی این ۱۲انفجار گاما شدیدتر از حدی بوده که بر اساس ثابت فرض کردن کمیت انرژی تاریک محاسبه میشود.
به اعتقاد این اخترشناس به نظر میرسد در آن دوران انرژی تاریک به عوض آنکه در کار انبساط کیهان بوده باشد سرگرم جمع کردن و جذب اجزای در حال انبساط بوده است.
اگر این ادعا درست باشد آنگاه پیشبینی آینده کیهان غیر ممکن میشود زیرا نمیتوان رفتار هماهنگی را برای این انرژی تاریک یا اسطقس در نظر گرفت.
اما دیگر اخترشناسان هنوز از استدلالهای شیفر قانع نشدهاند که باید دیدگاه خود را در خصوص کیهان تغییر دهند. به گفته این منتقدان سوپرنواهای موسوم به نوع الف از این خاصیت برخوردارند که همگی با انرژی ذاتی یکسانی منفجر میشوند و بنابراین در دل تاریک کیهان همچون شمعهای استانداردی عمل می کنند که میتوان پرتو دیگر اجرام را با آنها مقایسه کرد و انرژی آنها را اندازه گرفت. اما انفجارهای گاما از چنین خاصیتی برخوردار نیستند.
شیفر نیز برای رفع این نقیصه ناگزیر شده بود ۵مشخصه مختلف هر انفجار گاما را رصد کند. اما به اعتقاد دیل فریل از رصد خانه ناسیونال رادیو در نیو مکزیکو تفاوتهای میان پرتوهای گاما چنان گسترده است که امکان یک استنتاج مناسب را فراهم نمیآورد.
رابرت کریشنر از پیشاهنگان مطالعه درباره سوپرنواها نیز در تایید این نکته میگوید که روش شیفر نظیر استفاده از یک ابزار ضعیف برای مطالعه یک شی بسیار ظریف است و بنابراین نمیتوان به نتایج حاصله اعتماد کرد.
با این حال شیفر ضمن اذعان به این نکته که نتایج انتشار یافته، نتایج اولیه به شمار میآیند تاکید کرده است که با کشف شمار بیشتری از پرتوهای گامای جدید و نیز بهبود روشهای محاسبه میتوان نتایج خرسندکننده ای در این حوزه بدست
زندگینامه شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش
من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانهای به دنیا آمده و بزرگ شدهام که درهر سوراخش که سر میکردی به یک خانواده دیگر نیز برمیخوردی.
اینجانب - اکنون چهل و شش سال تمام دارم. درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در کلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگلیس و فرانسه به کمک اسرائیل شتافته و به مصر حمله کردند و بنده هم به عنوان یک پسر بچه 12-13 ساله تحت تأثیر تبلیغات آن روز کشورهای عربی یک روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است. وقتی زنگ کلاس را زدند و همه ما بچهها سر جایمان نشستیم اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به کلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید:« این را که نوشته؟» صدا از کسی درنیامد من هم ساکت ، اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم.
ناگهان یکی از بچهها بلند شد و گفت:« آقا اجازه؟ آقا، بگیم؟ این جمله را فلانی نوشته و اسم مرا به آقای مدیر گفت. آقای مدیر هم کلی سر و صدا کرد و خلاصه اینکه: «چرا وارد معقولات شدی؟» و در آخر گفت:« بیا دم در دفتر تا پروندهات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه.» البته وساطت یکی از معلمین، کار را درست کرد و من فهمیدم که نباید وارد معقولات شد.
بعدها هم که در عالم نوجوانی و جوانی، گهگاه حرفهای گنده گنده و سؤالات قلمبه سلمبه میکردیم معمولاً به زبانهای مختلف حالیمان می کردند که وارد معقولات نباید بشویم. مثلاً یادم است که در حدود سالهای45-50 با یکی از دوستان به منزل یک نقاشکه همهاش از انار نقاشی میکشید، رفتیم. میگفتند از مریدهای عنقا است و درویش است. وقتی درباره عنقا و نقش انار سؤال میکردیم با یک حالت خاصی به ما میفهماند که به این زودی و راحتی نمیشود وارد معقولات شد. تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم .من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام.موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان تک ساختی» هربرت مارکوز را -بیآنکه آن زمان خوانده باشماش- طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند:«عجب فلانی چه کتاب هایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد.»... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که«تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمیآید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.
و حالا از یک راه طی شده با شما حرف میزنم. دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم. اما کاری را که اکنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست. حقیر هرچه آموختهام از خارج دانشگاه است. بنده با یقین کامل میگویم که تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست میآید و لاغیر. قبل از انقلاب بنده فیلم نمیساختهام اگر چه با سینما آشنایی داشتم. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است. اگر چه چیزی – اعم از کتاب یا مقاله – به چاپ نرساندهام. با شروع انقلاب حقیر تمام نوشتههای خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و .... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم. هنر امروز متأسفانه حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند. به فرموده خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی«رحمهالله علیه»
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام. البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است- همه هنرها اینچنیناند کسی هم که فیلم میسازد اثر تراوشات درونی خود اوست- اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند آنگاه این خداست که در آثار ما جلوهگر میشود. حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعیام بر این بوده است.
با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورتهای موجود رفته رفته ما را به فیلمسازی برای جهاد سازندگی کشاند. در سال 59 به عنوان نمایندگان جهاد سازندگی به تلویزیون آمدیم و در گروه جهاد سازندگی که پیش از ما بوسیله کارکنان خود سازمان صدا وسیما تأسیس شده بود، مشغول به کار شدیم. یکی از دوستان ما در آن زمان «حسین هاشمی» بود که فوق لیسانس سینما داشت و همان روزها از کانادا آمده بود. او نیز به همراه ما به روستاها آمده بود تا بیل بزند. تقدیر این بود که بیل را کنار بگذاریم و دوربین برداریم. بعدها «حسین هاشمی» با آغاز تجاوزات مرزی رژیم بعث به جبهه رفت و در روز اول جنگ در قصر شیرین اسیر شد – به همراه یکی از برادران جهاد بنام «محمد رضا صراطی» – ما با چند تن از برادران دیگر، کار را تا امروز ادامه دادیم. حقیر هیچ کاری را مستقلا˝ انجام ندادهام که بتوانم نام ببرم. در همه فیلمهایی که در گروه جهاد سازندگی ساخته شده است سهم کوچکی نیز – اگر خدا قبول کند – به این حقیر میرسد و اگر خدا قبول نکند که هیچ.
به هر تقدیر، من فعالیت تجاری نداشتهام. آرشیتکت هستم! از سال 58 و 59 تاکنون بیش از یکصد فیلم ساخته ام که بعضی عناوین آنها را ذکر می کنم: مجموعه«خان گزیدهها»، مجموعه «شش روز در ترکمن صحرا»، «فتح خون»، مجموعه«حقیقت»، «گمگشتگان دیار فراموشی(بشاگرد)»، مجموعه «روایت فتح» - نزدیک به هفتاد قسمت- و در چهارده قسمت اول از مجموعه «سراب» نیز مشاور هنری و سرپرست مونتاژ بودهام. یک ترم نیز در دانشکده سینما تدریس کردهام که چون مفاد مورد نظر من برای تدریس با طرح درسهای دانشگاه همخوانی نداشت از ادامه تدریس در دانشگاه صرف نظر کردم. مجموعه مباحثی را که برای تدریس فراهم کرده بودم با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در کتابی به نام «آینه جادو» - بالخصوص در مقالهای با عنوان تأملاتی درباره سینما که نخستین بار در فصلنامه سینمایی فارابی به چاپ رسید – در انتشارات برگ به چاپ رساندهام.