شوخ طبعی و مزاح
پیامبر (ص) همواره لبان متبسم داشت و لبخندی نمکین ،لبهای کمرنگش را مزّین می کرد . آن حضرت به سرورونشاط مردم توجه خاصی داشت.امام صادق(ع) دراین باره می فرماید: «رسول خدا (ص)با مردم مزاح می کرد و منظورش این بود که آنان را مسرور سازد.»
گفته می شود ؛در شوخی و مزاح قصد آن داشت که جلال و شکوهش اصحاب را نگیرد و بتوانند حاجتها وآنچه در دل دارند ، به او باز گویند .
او هر گاه یکی از اصحاب را مغموم نگران می دید ،سعی می کردبا مزاح کردن او را شاد و مسرور سازد.درهنگام شادی اصحاب،شادمان بود و برآنچه خندان می شدند،تبسم می فرمود،
خنده بلند را دوست نمی داشت .
شوخیهایی نیز از آن حضرت نقل شده است: از رآن جمله ،شوخی با عمه اش صفیه است . روزی پیامبر (ص)به وی فرمود:«زن پیر به بهشت نمی رود.»
صفیه نگران شد وبا ناراحتی گفت:«پس من که پیر هستم از بهشت محروم هستم.»
حضرت تبسم فرمود و در جواب این آیه را خواند:
«اِنّا اَنشََأنا هُنَّ اِنشاءاً فَجَعَلنا هُنَّ اَبکاراًعُرُباً اَتراباً»؛
«آفریدیم آفریدنی،پس آنها را دوشیزه وپاکیزه ساختیم که دلپذیر و همسال باشند »
منبع:کتاب سیمای محمد(ص)درآیینه تاریخ نوشته: عبدالرحیم شهسواری
فرا رسیدن ماه محرم و ایام سوگواری شهادت سالار شهیدان امام حسین (ع) و یاران کربلا تسلیت باد
نظر اندیشمندان و سیاستمداران شرق و غرب درباره عاشورا
تفسیر المیزان ج 13 آیه 1، سوره اسراى
ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه : 4 نقل برخى اقوال مدنى بودن بعضى از آیات سوره اسراء واشاره به مفاد کلى این سوره مبارکه ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه : 5 آنگاه کلام را به مناسبت ، به مقدرات بنى اسرائیل کشانده ، از عزت و ذلت آنان واینکه خداوند در هر روزگارى که اورا اطاعت مى کردند سربلندشان مى کرده ، وهر وقت که از در عصیان در مى آمدند ذلیل و خوارشان مى ساخته ، سخن گفته ونیز کیفیت نزول کتاب بر آنان و پیرامون دعوت آنان به توحید ونفى شرک توضیح داده است .سپس به همین مناسبت کلام را به وضع این امت معطوف ساخته ، که بر این امت نیز کتاب نازل کرده پس اگر اطاعت کنند اجرا مى برند، واگر عصیان بور زند عقاب مى شوند، وملاک کار ایشان مانند آنان به همان اعمالى است که مى کنند، وبه طور کلى با هر انسانى بر طبق عملش معامله مى کنند، وسنت الهى در امتهاى گذشته نیز بر همین منوال بوده است .پس آنگاه حقایق مهم وبسیارى از معارف مربوط به مبداء ومعاد وشرایع عامه از اوامر ونواهى وغیر آن را بیان مى کند.واز آیات برجسته ، در این سوره آیه شریفه ((قل ادعوا اللّه اوادعوا الرّحمن ایّا ما تدعوا فله الاسماء الحسنى : بگوچه خدا را بخوانید وچه رحمان را، به هر نامى که بخوانید براى اواست اسماى حسنى (( ونیز آیه ((کلّا نمدّ هؤ لاء وهؤ لاء من عطاء ربّک وما کان عطاء ربّک محظورا - هر یک از طایفه مؤ من وغیر مؤ من را از عطاء پروردگارت مدد مى رسانیم وعطاء پروردگار توممنوع نیست ونیز آیه ((وان من قریة الاّ نحن مهلکوها - وهیچ قریه اى نیست مگر آنکه ما هلاک کننده آنیم (( و همچنین آیات دیگر، است .معناى آیه شریفه : ((سبحان الذى اسرى بعبده ...((
کلمه ((سبحان (( اسم مصدر از ماده تسبیح به معناى تنزیه است ، و همواره به طور اضافه استعمال مى شود ودر ترکیب ، مفعول مطلقى است که قائم مقام وجانشین فعل است ، بنابراین تقدیر ((سبحان اللّه (( ((سبحت اللّه تسبیحا((است یعنى خداى را تنزیه مى کنم تنزیه کردن مخصوصى ، وآن تنزیه ومبرى ساختن اواز هر چیزیست که لایق ساحت قدسش نباشد. ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه : 6 وبیشتر در وقتى استعمال مى شود که بخواهند اظهار تعجب کنند، ولى در این آیه به شهادت سیاق ، براى تنزیه است نه تعجب ، چون سیاق کلام وغرض از آن تنزیه خداست ، هر چند بعضیها اصرار دارند که آن را براى تعجب بگیرند.کلمه ((اسراء(( وهمچنین کلمه ((سرى (( که ثلاثى مجرد آنست به معناى سیر در شب است ، وقتى گفته مى شود ((سرى واسرى (( معنایش این است که فلانى در شب راه پیمود، ووقتى گفته مى شود ((سرى به واسرى (( به معنایش این است که اورا شبانّه سیر داد، و سیر مخصوص روز یا اعم از روز وشب مى باشد.وکلمه ((لیلا(( مفعول فیه است وبودنش در کلام این معنا را افاده مى کند که این سیر همه اش در شب انجام گرفت ، هم رفتنش وهم برگشتنش .مراد از ((مسجداقصى (( به قرینه جمله ((الّذى بارکنا حوله (( بیت المقدس است وکلمه ((اقصى (( از ماده ((قصو(( واین ماده به معناى دورى است ، واگر مسجد بیت المقدس را مسجد الاقصى نامیده بدین جهت است که این مسجد نسبت به محل زندگى رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) ومخاطبینى که با اویند از مسجدالحرام خیلى دور است ، زیرا محل زندگى ایشان شهر مکه است که مسجدالحرام در همانجا است .وجمله ((لنریه من آیاتنا(( نتیجه این سیر دادن را بیان مى کند وآن این است که پاره اى از آیات ونشانه هاى خود را به وى نشان دهد، واین که گفتیم : ((پاره اى (( به خاطر وجود کلمه ((من (( در کلام است .وسیاق کلام دلالت دارد بر اینکه آن آیات از آیات ونشانه هاى عظیمى بوده ، هم چنانکه در آیه دیگرى در داستان معراج به این معنا تصریح نموده وفرموده است ((لقد راى من آیات ربّه الکبرى : آیه هاى بزرگى از آیات پروردگارش را مشاهده نمود(( ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه : 7 ((بارکنا حوله لنریه من آیاتنا(( زیرا در آغاز کلام خداى را غایب گرفته ودر اینجا به صورت متکلم آورد وگفت : ((مبارک کردیم پیرامون آن را(( ودوباره خداى را غایب گرفته فرمود: ((اوشنوا وبینا است (( ووجه آن این است که خواست بدین معنا اشاره کند که این اسراء شبانه وآثار مترتّب بر آن یعنى نشان دادن آیات امرى بوده که از ساحت عظمت وکبریائى وموطن عزت وجبروت حق تعالى صادر شده ، ودر آن سلطنت عظماى اوبه کار رفته ، وخداوند با آیات کبراى خود براى اوتجلى کرده است واگر این التفات به کار نمى رفت وگفته مى شد: ((لیریه من آیاته (( تا از آیات خود به اونشان دهد ویا تعبیر دیگرى نظیر آن مى کرد این نکته حاصل نمى شد.ومعناى آیه این است که : ((باید تنزیه کند تنزیه کردن مخصوصى آن خدائى را که با عظمت وکبریائیش بنده خود محمد (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را شبانه سیر داد، نهایت قدرت وسلطنت خود را به وى نشان داده در دل یک شب اورا از مسجد الحرام به سوى مسجد اقصى برده که همان بیت المقدسى است که پیرامونش را مبارک گردانیده بود، واین بدان جهت است که عظمت وکبریائى وآیات کبراى خود را به وى بنمایاند، چون اوشنواى به گفتار وبصیر وداناى به حال اوبود، و مى دانست که اولایق چنین عنایت ومکرمتى هست (( ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه : 8 منادى دیگر از طرف چپ ندایم داد که هان اى محمد! به اونیز پاسخ نگفته وتوجهى ننمودم ، زنى با دست وساعد برهنه وغرق در زیورهاى دنیوى به استقبالم آمد وگفت اى محمد به من نگاه کن تا با توسخن گویم به اونیز توجهى نکردم وهمچنان پیش مى رفتم که ناگهان آوازى شنیدم واز شنیدنش ناراحت شدم ، از آن نیز گذشتم ، اینجا بود که جبرائیل مرا پایین آورد وگفت اى محمد، نماز بخوان من مشغول نماز شدم سپس گفت هیچ مى دانى کجا است که نماز مى خوانى ؟ گفتم نه ، گفت : طور سینا است ، همانجا است که خداوند با موسى تکلم کرد، تکلمى مخصوص ، آنگاه سوار شدم ، خدا مى داند که چقدر رفتیم که به من گفت پیاده شوونماز بگزار. من پایین آمده نماز گزاردم ، گفت : هیچ مى دانى کجا نماز خواندى ؟ گفتم نه ، گفت این بیت اللحم بود، و بیت اللحم ناحیه ایست از زمین بیت المقدس که عیسى بن مریم در آنجا متولد شد.آنگاه سوار شده براه افتادیم تا به بیت المقدس رسیدیم ، پس براق را به حلقه اى که قبلا انبیاء مرکب خود را به آن مى بستند بسته وارد شدم در حالى که جبرئیل همراه ودر کنارم بود، در آنجا به ابراهیم خلیل وموسى وعیسى در میان عده اى از انبیاء که خدا مى داند چقدر بودند برخورد نمودم که همگى به خاطر من اجتماع کرده بودند ومهیاى نماز بودند و من شکى نداشتم در اینکه به زودى جبرئیل جلومى ایستد وبر همه ما امامت مى کند ولى وقتى صف نماز مرتب شد جبرئیل بازوى مرا گرفت وجلوبرد وبر آنان امامت نمودم والبته غرور وعجبى نیست .آنگاه خازنى نزدم آمد در حالى که سه ظرف همراه داشت یکى شیر و دیگرى آب وسومى شراب وشنیدم که مى گفت اگر آب را بگیرد هم خودش وهم امتش غرق مى شوند واگر شراب را بگیرد هم خودش و هم امتش گمراه مى گردند واگر شیر را بگیرد خود هدایت شده وامتش نیز هدایت مى شوند.آنگاه فرمود من شیر را گرفتم واز آن آشامیدم ، جبرئیل گفت هدایت شدى وامتت نیز هدایت شدند آنگاه از من پرسید در مسیرت چه دیدى ؟ گفتم صداى هاتفى را شنیدم که از طرف راستم مرا صدا زد. پرسید آیا توهم جوابش را دادى ؟ گفتم نه وهیچ توجهى به آن نکردم گفت اومبلغ یهود بود اگر پاسخش گفته بودى امتت بعد از خودت به یهودى گرى مى گرائیدند، سپس پرسید دیگر چه دیدى ؟ گفتم هاتفى از طرف چپم صدایم زد، پرسید آیا توهم جوابش گفتى ؟ گفتم نه وتوجهى هم نکردم ، گفت اوداعى مسیحیت بود اگر جوابش مى دادى امتت بعد از تومسیحى مى شدند آنگاه پرسید چه کسى در روبرویت ظاهر شد؟ ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه : 9 گفتم زنى دیدم با بازوانى برهنه که همه زیورهاى دنیوى بر اوبود به من گفت : اى محمد به سوى من بنگر، تا با توسخن گویم ، جبرئیل پرسید آیا توهم با اوسخن گفتى ؟ گفتم نه سخن گفتم ونه به اوتوجهى کردم ، گفت اودنیا بود اگر با اوهمکلام مى شدى امتت دنیا را بر آخرت ترجیح مى دادند.آنگاه آوازى هول انگیز شنیدم که مرا به وحشت انداخت جبرئیل گفت اى محمد مى شنوى ؟ گفتم آرى ، گفت این سنگى است که من هفتاد سال قبل از لب جهنم به داخل آن پرتاب کرده ام الان در قعر جهنم جاى گرفت واین صدا از آن بود، اصحاب مى گویند به همین جهت رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) تا زنده بود خنده نکرد.صعود پیامبر اکرم (ص ) با جبرئیل به آسمان دنیا ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه :10 پس من به جبرئیل گفتم آیا ممکن است اورا فرمان دهى تا آتش دوزخ را به من نشان دهد؟ جبرئیل (یعنى همان کسى که خداوند در باره اش فرمود ((مطاع ثمّ امین (( گفت آرى ، وبه آن فرشته گفت : اى مالک ، آتش را به محمد نشان بده ، اوپرده جهنم را بالازد، ودرى از آن را باز نمود لهیب وشعله اى از آن بیرون جست وبه سوى آسمان سر کشید و همچنان بالارفت که گمان کردم مرا نیز خواهد گرفت ، به جبرئیل گفتم دستور بده پرده اش را بیندازد، اونیز مالک را گفت تا به حال اولش برگردانید.دیدار پیامبر (ص ) با حضرت آدم وملک الموت وگفتگوبا آندو ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه : 11 ملک الموت اضافه کرد که در تمامى دنیا در برابر آنچه خدا مسخر من کرده ومرا بر آن سلطنت داده بیش از یک پول سیاه نمى ماند که در دست مردى باشد وآن را در دست بگرداند وهیچ خانه اى نیست مگر آنکه در هر روز پنج نوبت وارسى مى کنم ووقتى مى بینم مردمى براى مرده خود گریه مى کنند مى گویم گریه مکنید که باز نزد شما بر مى گردم وآنقدر مى آیم ومى روم تا احدى از شما را باقى نگذارم .رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) فرمود اى جبرئیل فوق مرگ واقعه اى نیست ! جبرئیل گفت بعد از مرگ شدیدتر از خود مرگ است .آنگاه فرمود به راه خود ادامه دادیم تا به مردمى رسیدیم که پیش رویشان طعامهائى از گوشت پاک وطعامهائى دیگر از گوشت ناپاک بود. ناپاک را مى خوردند وپاک را فرومى گذاشتند پرسیدم اى جبرئیل اینها کیانند؟ گفت اینها حرام خوران از امت توهستند که حلال را کنار گذاشته واز حرام استفاده مى برند.برخورد با فرشته اى عجیب الخلقه وجلوه هایى از تجسم اعمال در شب معراج ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه : 12 باز به سیر خود ادامه دادم به مردمى برخوردم که آتش در دهانشان مى انداختند واز پائینشان بیرون مى آمد پرسیدم اینها کیانند گفت اینها کسانى هستند که اموال یتیمان را به ظلم مى خورند که در حقیقت آتش مى خورند وبزودى به سعیر جهنم مى رسند.آنگاه پیش رفته به اقوامى برخوردم که از بزرگى شکم احدى از ایشان قادر به برخاستن نبود از جبرئیل پرسیدم اینها چه کسانى هستند؟ گفت اینها کسانى هستند که ربا مى خورند، بر نمى خیزند مگر برخاستن کسى که شیطان ایشان را مس نموده ودر نتیجه احاطه شان کرده . در این میان به راه آل فرعون بگذشتم که صبح وشام بر آتش عرضه مى شدند و مى گفتند پروردگارا قیامت کى بپا مى شود.رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) فرمود: پس از آنجا گذشته به عده اى از زنان برخوردم که به پستانهاى خود آویزان بودند، از جبرئیل پرسیدم اینها چه کسانى هستند؟ گفت اینها زنانى هستند که اموال همسران خود را به اولاد دیگران ارث مى دادند آنگاه رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) فرمود: غضب خداوند شدت یافت در باره زنى که فرزندى را که از یک فامیل نبوده داخل آن فامیل کرده واودر آن فامیل به عورات ایشان واقف گشته اموال آنان را حیف ومیل کرده است .آنگاه فرمود: (از آنجا گذشته ) به عده اى از فرشتگان خدا برخوردم که خدا به هر نحوکه خواسته خلقشان کرده وصورتهایشان را هر طور خواسته قرار داده هیچ یک از اعضاى بدنشان نبود مگر آنکه جداگانه از همه جوانب وبه آوازهاى مختلف خدا را حمد وتسبیح مى کردند، و فریاد آنان به ذکر وگریه از ترس خدا بلند بود، من از جبرئیل پرسیدم اینها چه کسانى هستند؟ گفت خداوند اینها را همینطور که مى بینى خلق کرده واز روزى که خلق شده اند هیچیک از آنان به رفیق بغل دستى خود نگاه نکرده وحتى یک کلمه با اوحرف نزده از ترس وخشوع در برابر خدا به بالاى سر خود وپائین پایشان نظر نینداخته اند من به ایشان سلام کرده ایشان بدون اینکه به من نگاه کنند با اشاره جواب دادند، آرى خشوع در برابر خدا اجازه چنین توجهى را به ایشان نمى داد، جبرئیل مرا معرفى نمود، وگفت : این محمد پیغمبر رحمت است که خدایش به سوى بندگان خود به عنوان نبوت ورسالت فرستاده ، آرى این خاتم النبیین وسیّدالمرسلین است ، آیا با اوهم حرف نمى زنید؟ ملائکه وقتى این حرف را شنیدند روى به من آورده سلام کردند واحترام نمودند، و مرا وامتم را به خیر مژده دادند.عرج به آسمانهاى دوم وسوم ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه : 11 آنگاه به آسمان سوم صعود کردیم در آنجا به مردى برخوردم که صورتش آنقدر زیبا بود که از هر خلق دیگرى زیباتر بود، آنچنان که ماه شب چهارده از ستارگان زیباتر است ، از جبرئیل پرسیدم این کیست ؟ گفت : این برادرت یوسف است ، من بر اوسلام کردم وجهتش استغفار نمودم اوهم به من سلام کرده برایم طلب مغفرت نمود، وگفت مرحبا به پیغمبر صالح وبرادر صالح ومبعوث در زمان صالح .در این بین ملائکه اى را دیدم که در حال خشوع بودند به همان نحوى که در باره ملائکه آسمان دوم توصیف کردم جبرئیل همان حرفهائى را که در آسمان دوم در معرفى من زد اینجا نیز همان را تکرار نمود ایشان هم همان عکس العمل را نشان دادند.عروج به آسمانهاى چهارم وششم ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه : 14 واگر هم دوتا پیراهن روى هم مى پوشید باز موى بدنش از آنها بیرون مى آمد، وشنیدم که مى گفت : بنى اسرائیل گمان کردند که من محترم ترین فرزندان آدم نزد پروردگار هستم وحال آنکه این مرد گرامى تر از من است از جبرئیل پرسیدم این کیست ؟ گفت : این برادر تو موسى بن عمران است ، پس اورا سلام کردم اونیز به من سلام کرد، سپس براى همدیگر استغفار نمودیم ، وباز در آنجا از ملائکه در حال خشوع همانها را دیدم که در آسمان هاى قبلى دیده بودم .رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) سپس فرمود آنگاه به آسمان هفتم صعود نمودیم ودر آنجا به هیچ فرشته از فرشتگان عبور نکردیم مگر آنکه مى گفتند اى محمد حجامت کن وبه امتت بگوحجامت کنند، در ضمن در آنجا مردى دیدم که سر وریشش جوگندمى ، وبر کرسى نشسته بود از جبرئیل پرسیدم این کیست که تا آسمان هفتم بالا آمده وکنار بیت المعمور در جوار پروردگار عالم مقام گرفته ؟ گفت : اى محمد این پدر توابراهیم است در اینجا محل توومنزل پرهیزکاران از امت تواست ، آنگاه رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) این آیه را تلاوت فرمود: ((انّ اولى النّاس با براهیم للّذّین اتّبعوه وهذا النّبى و الّذین امنوا واللّه ولىّ المؤ منین (( |
نامه ای از حضرت امام خمینی ( ره ) به همسرشان
( زمانی که فرزندشان سید مصطفی 3 ساله بودند )
همسر عزیزم؛
تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم؛ در این مدتی که مبتلا به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینهی قلبم منقوش است. عزیزم؛ امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتی باشد میگذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمده، خوش بوده. الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاَ جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظرهی خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم، همراهم نیست که این منظرهی عالی به دل بچسبد. به هر حال امشب، شب دوم است که منتظر کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت میکند... . خیلی سفر خوبی است. جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت قدری تنگ شده... .
ایام عمر و عزت مستدام
تصدقت؛ قربانت روح ا...